بی همتا
درباره وبلاگ


سلام.اول از همه اینکه به وبلاگ خودتون خوش اومدین.دوم اینکه هرکی وارد این وبلاگ میشه نظر یادش نره.نظر ندین راضی نیستم رمان بخونین.تو این وبلاگ رمان خودمو با رمانای نویسنده های دیگه می ذارم.نظرتون برام خیلی مهمه مخصوصا در مورد رمان خودم.دیگه اینکه اینجا رو مثله وبلاگ خودتون بدونید راحت پاتونو دراز کنید و رمان بخونید و دانلود کنید. تو گران مایه ترین تصویری،من اگر قاب تو باشم کافیست،ای صمیمانه ترین آیت مهر،با صمیمانه ترین یاد به یادت هستم.

پيوندها
رمان خونه
دست نوشته های دختری که من باشم
♕ دلشکسته ها ♕
Asheghane
دخمل پسملا
کتاب خونه
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بی همتا و آدرس bihamta77.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 103
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

نويسندگان
m-sh

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 

رمان مخصوص موبایل در مسیر آب و آتش | fereshteh27 و sky angle کاربران انجمن نودهشتیا

رمان مخصوص موبایل در مسیر آب و آتش | fereshteh27 و sky angle کاربران انجمن نودهشتیا نام کتاب : در مسیر آب و آتش

رمان مخصوص موبایل در مسیر آب و آتش | fereshteh27 و sky angle کاربران انجمن نودهشتیا نویسنده : fereshteh27 و sky-angle کاربران انجمن نودهشتیا

رمان مخصوص موبایل در مسیر آب و آتش | fereshteh27 و sky angle کاربران انجمن نودهشتیا پسورد :www.98ia.com    

 

رمان مخصوص موبایل در مسیر آب و آتش | fereshteh27 و sky angle کاربران انجمن نودهشتیا خلاصه داستان :

دختری به اسم مانیا محبی پزشکی خونده..می خواد به درسش ادامه بده تا تخصصش رو بگیره

ولی در کنارش می خواد تو یه بیمارستان هم مشغول به کار بشه..مانیا با پدر ومادرش زندگی

می کنه و تک فرزنده..تو زندگیش ۲ تا ارزو داره یکیش اینکه پزشک بشه که خب به این ارزوش

رسیده ..اون یکی ارزوش اینه که بره تو ارتش..کلا اهل هیجانه و خیلی دوست داره یه روز

پلیس مخفی بشه..ولی مگه میشه ادم هم پزشک باشه هم بره تو ارتش؟..خب توی

این داستان میشه کلا کار نشدنداره..مانیا خانم هم که اهل ریسک و هیجانه پی گیرشه..

با دوستش شمیم تو یه بیمارستان که رییسش اشنای شمیم هست مشغول به کار میشن..

شمیم پرستاری خونده و مانیا پزشکی..تا اینکه مانیا یه روز تصمیم می گیره بره تو ارتش و بشه

پزشک اونجا..نه به حرف پدر ومادرش گوش می کنه نه به حرف دوستش تصمیم خودشو گرفته..

می خواد به این یکی ارزوش هم برسه..تا اینکه بالاخره به عنوان پزشک یار وارد ارتش میشه..

مانیا که تا حالا فکر میکرده تو ارتش کلی هیجان انتظارشو می کشه با ورود به اونجا می فهمه

ای دل غافل اینی که داره می بینه با اونی که تو ذهنش همیشه برای خودش مجسم می کرده

زمین تا اسمون فرق می کنه..از همون بدو ورودش با سرگرد جدی وسخت گیری به اسم جناب

سرگرداهورا راد اشنا میشه..ولی اونم چه اشنایی..دیدن داره …

 

دانلود کتاب برای کامپیوتر


دانلود کتاب برای موبایل


دانلود رمان برای اندروید


خیلی رمان قشنگیه حتما بخونید.

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد